دستامو بگیر
🌸💜🌸
تو سکوت مرا بشنو....
که صدای غمم نرسد به کَسی...
می بینم آن شکفتنِ شادی را، پروازِ بلندِ آدمیزادی را :)💜
#هوشنگ ابتهاج
+دلم زیرلیوانی چوبی می خواد(^__^)اگه جایی دیدم باید بخرم🤗
+گشنه ام بود..به مامان گفتم برو شیرینی تر بخر..گفت: منم هوس کیک کردم..حتما که نباید تولد کسی باشه تا کیک بخریم.. بیا برو کیک بخر اصلا همینطوری برای خودمون تولد بگیریم😂😂گفتم من نمی تونم برم بیرون/= مامان گفت: ولش کن اصلا بیا فکرای بَد بَد نکنیم😂الان گرسنه ایم نمی تونیم خوب فکر کنیم،شام بخوریم از سرمون میپره😂ولی خب اخرشم طاقت نیوردیم و زنگ زدم بابا گفتم شیرینی بگیره🤗😋
+هوا داره سرد میشه دیگه کم کم باید برم سراغ هودی هام😂(یعنی زوده!؟🤔😂نکنه خیلی زود دارم به استقبال هودی میرم؟🤣)از بس تو پستام عکس گذاشتم..الان نزارم حس می کنم یه چیزی کمه🤣

صبح یعنی وسط قصه تردید شما
کسی از در برسد...
نـور تعـارف بکـند …!
+بفرمایید نور😂💫

یکی از کتابامو خیلی دوس دارم^-^البته بهتره بگم نویسندشو خیلی دوس دارم😂♥️خیلی شوخ طبع هستش^.^وسط مطالب جدی..یهو میزنه به در شوخی😂و خب این باعث میشه مطالب خیلی خسته کننده نباشه🌱 به نظرم شخصیت خیلی جذآبی داره(:♥️رنگ قرمزِ جلد کتاب هم دوس😍♥️

+مامان روم آب ریخت..منم همینطور
ولی دیدم خیلی کم روش آب ریختم..دوباره رفتم آب بیارم..که نقش زمین شدم
(چون آب ریخته بودیم..سرامیک خیس شده بود و سر خوردم)مامان میگه: دیدی؟سزای آب ریختن رو مامانت همینه🤪چقدر بهت گفتم مامانتو اذیت نکن😐😂😂
داشتم وبگردی می کردم دیدم یکی برای تولد وبش پست گذاشته..تازه یادم اومد تولد وب منم مهرماه بود😂وب قشنگم تولدت مبارک😍بچم ۶ ساله شد😂❤این وب بیشتر شاهد روزای قشنگ زندگیم بود🥰هر چند روزای تلخ هم داشت🙃خوشحالم که با این فضا آشنا شدم و دوستای مهربونی مثل شما پیدا کردم😍💜امیدوارم بازم بتونم کلی اتفاق خوب و مثبت رو تو وبم ثبت کنم💚🌈
تو که یِک گوشهی چَشمَت غَم عالَم ببَرد
حِیف باشَد که تو باشی و مَرا غَم ببرَد❤
+چون پیشنهاد دوستیشونو قبول نمی کنی..تو یه آدم مغرور و عقده ای هستی..اوکی من مغرور😂🤚
+داشتم می گفتم چقدر این اسپری خوشبو و مدهوش کنندس.. رفتم روشو خوندم..دیدم از این اسپری های خاک بر سریه😂(چه اسمی هم براش گذاشتم😂🤦♀️)یادم باشه بیرون میرم زیاد ازش نزنم😁البته در کل هم خوشم نمیاد انقدر عطر بزنم که جلب توجه کنه..هر چیزی حد وسطش خوبه^^