امروز داشتم به یکی از دوستام فکر میکردم، یه مدت بود خبری ازش نداشتم و چت نمیکردیم. بعد با خودم گفتم حتما درگیر دوست پسرشه، بهتره پیام ندم بهش. تا اینکه دیدم شب خودش پیام داد(: خیلی جالبه چندبار اینطوری پیش اومده که بهش فکر کردم ولی پیام ندادم بعد خودش پیداش شد(:

+به یکی از همکلاسی هام پیام دادم تا در رابطه با پایان نامه ازش سوال بپرسم. بعد پرسیدم دفاع کرده یا نه؟ گفت اره. هم خوشحال شدم براش هم غبطه خوردم که خلاص شده. البته اون صفر تا صدشو داد بیرون براش انجام بدن...من خیلی کند پیش میرم و هر دفعه یه چیزی واسه اصلاح پیدا میشه...وقت زیادی نمونده برام، اگه تا اخر این ترم کامل نشه، باز یه ترم دیگه باید تمدیدش کنم و من خیلی خسته ام. گاهی میگم کاش همشو میدادم بیرون و انقدر خودمو به رنج و زحمت نمینداختم...نزدیک یک سال داره میشه ...مثل یه ماراتن بی پایان....