رفته بودیم یه جایی..بعد کلی اونجا کبوتر بود...دو بسته گندم خریدم..یکیشو مامان براشون ریخت..یکیشو من...بعد همین که براشون ریختم..یهو هجوم اوردن سمتم😅دفعه های اول برگام ریخت😅ولی خیلی خوشم اومده بود..حس لذت بخشی داشت🥰🤗..اونقدر که دلم می خواست هفت هشت بسته دیگه براشون گندم بخرم😂اندفعه رفتم یه بسته بزرگتر براشون گرفتم🤗هی میگفتن بغ بغ بغو😂فیلماشو استوری کردم..سهم شما هم این عکس باشه😂😅