الکی شاد

یه بار تو خونه صدامو انداخته بودم پس کلمو بلند بلند داشتم می خوندم:دختررررررررر نگووووووو ماااااه بگوووووو.بچه ی باااااااباااااااا بگووووووو.یهو ناغافل بابام از سرکار اومد شنیدبا خنده گفت چی می خونی !؟ (ای باو شنیدی دیگه)بعدم اومد سرمو بوس کرد

#من نمی دونم چرا روز تولدم همیشه اولش حوشحالما ولی بعدش دیگه بد اخلاق میشم.دیروزم انفدر از دست این بچه جیغ جیغ کرده بودم دیگه جون و حالی برام نمونده بود(یه مخرب به تمام معناست.بادکنکم که توش چراغ روشن میشه.ترکوند تا چراغشو دربیارهشمع موزیکالمو خراب کرد .اون دستگاهی ک اهنگ می خوندو از توش دراورد)خلاصه منم خسته و بی رمق رو صندلی نشسته بودم و مظلومانه داشتم به داداش بزرگم نگاه می کردم.داشت یه سری برگه پاره پوره می کرد.گفتم چیکار می کنی.گفت شعرای قبلی رو دادم پاره می کنم بدرد نمی خوره.منم سرمو تکون دادم.همین جور داشتم نگاش می کردم.ک بابام اومد داخل اتاق .متوجه شدم.ولی عکس العملی نشون ندادم‌.دیدم نه چیزی میگه نه حرکتی می کنه.نگاش کردم‌ ببین شاید کاری داره.یه دوثانیه بهم نگاه کردیم.بعدم من پقی زدم زیر خندهای خدا چرا من نمی تونم خندمو کنترل کنم.اونم خندش گرفت چرا می خندی.گفتم هیچی.بعدم اومد سرمو نوازش کرد(دلتون بسوزه)داداشم گفت این مادرزادی نیشش باز بوده.

یه مدته سعی می کنم وقتی عصبیم بخندم.اینطوری بهترهچون وقتی عصبی میشم از حرص دندونامو بهم میسابم.دندون ریزش پیدا کردهبه خاطر همین هر وقتی از دست کسی عصبی میشم از این خنده های شیطانی می کنم(تو فیلم جومونگم امپراطور گوما هر وقت عصبی میشد می خندید از اونجا یاد گرفتم)

تولدم

 

توووووووووولدم مباااااااارکاین روز خجسته و فرخنده رو به همتون تبریک می گمداداش خسرو،آقا ماهان،مرسی از پستای قشنگتونو مرسی از خودم به خاطر اینکه این پستو واسه خودم گذاشتم.چیه خو میخوام از خودمم تشکر کنمفعلا این بمونه تا غروب عکس کیک تولدمو بزارم

من ۲۰ ساله شدمهنوز باورم نمیشه احساس می کنم بزرگتر شدم.با تجربه تر شدم.زشت تر شدمآقا یه سوال یه مدته ذهنمو درگیر کردهچرا میگن دختر که رسید به بیست /باید به حالش گریست!؟

وای من چقدرم امروز سوپرایز شدم🤗تبریکای همه یه طرف.تبریک بانک سینا و رایتل یه طرف

ادامه نوشته